شهید رضا و ابراهیم هادی
سردار کوثری هم بود و از ابراهیم گفت و اواین دیدارشون...
دیدیم خواهر کوچولوش اومد...
گفت میشه با داداشم یکم درد دل کنم...؟؟
آری
شهدا دقیقا زده اند به هدف
گفتم مصطفی کی شهید میشی...؟؟؟
گفت بادمجون بم آفت نداره...
خیلی گریه میکرد...
بهش میگفتیم بابا چه خبرته چرا اینقدر گریه میکنی...؟!
خبر دادن مادر محسن،بچه ات اسیر شده...
یه گوسفند نذر کرد که بچه اش...
هرکس یارندارد به خودش مربوط است ...
#یا اباالفضل العباس
#یا قمر بنی هاشم
#یا باب الحوائج
#پیاده دوی اربعین
#همسر شهید بلباسی
#به نیابت از یک شهید