اومد کار خروجش و ردیف کنه که بره .
گفتن نمیشه .هر کاری کرد گفتن نمیشه.اما مسولین نمیفهمن که اگه حسین بخواد میشه...میدونی چی میگم؟؟
آخر سر شروع کرد گریه زاری گفتن زشته بابا نکن اینکارا رو نمیشه بری سوریه...
افتاد به التماس ،اقا تو رو خدا التماست میکنم تو رو به حضرت زهرا...
افتاد به پای حاج اقا...
تو چته چرا همچین میکنی پسر ؟!
بخدا اقا امام حسین بهم گفت اگه میخوای شهید شی شده التماس کن و بیا...
نماز صبحش و که خوند گفت حلال کنید نماز آخرم بود...